خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا/ سرویس صحات فرهنگی:
عید غدیر خم، سالروز اعلام جانشینی بلافصل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ـ علیهما السلام ـ از سوی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ به دستور خداوند متعال است.
گرچه امر امامت و جانشینی آن حضرت از اولین روزهای علنی شدن دعوت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ بارها از سوی ایشان اعلام شده بود، اما در روز غدیر خم و با دستور اکید خداوند متعال، ابلاغ نهایی در جمع دهها هزار نقری مسلمین صورت گرفت؛ دستور تکان دهنده ای که فرمود: " يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الكافِرين" یعنی: ای پیامبر! آن چه از جانب پروردگارت برتو نازل شده است ابلاغ کن و اگر چنین نکنی ، رسالتش را انجام نداده ای و خدا تو را از گزند مردم نگاه میدارد. خداوند کافران را هدایت نمیکند.
آنچه از بخش آخر آیه بالا فهمیده می شود این است که پیامبر اکرم از ابلاغ جانشینی علی(ع) نوعی واهمه داشته است. «آیت الله دکتر مهدی هادوی تهرانی» عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع) در دروس خارج روزهای اخیر، درباره این نکته بیاناتی داشته است که به مناسبت عید غدیر خم به خوانندگان خبرگزاری ابنا تقدیم می گردد:
بسم الله الرحمن الرحیم
در آستانه عید غدیر خم هستیم؛ عیدی که در واقع سالگرد ــ به تعبیری ــ سخت ترین تکلیف رسول اعظم(ص) بود؛ طوری که خداوند خطاب به نبی اعظم فرمود: "بلغ ما انزل الیک..." یعنی آنچه که نازل شده است و وظیفهای که در قبال آن داری را اعلام و ولایت علی بن ابی طالب(ع) را ابلاغ کن؛ و در دنبالهاش میفرماید: "إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه" اگر نکردی، رسالتت را انجام نداده ای.
* حادثه بزرگ غدیر
روز غدیر یادآور حادثه بزرگی است که در تاریخ اسلام اتفاق افتاد؛ مطلبی که در طول دوران رسالت پیغمبر(ص) مکرر از سوی آن بزرگوار در حلقه های کوچکتر ــ مانند حلقه عشیره اقربین ــ گفته شده بود و در آن روز در یک جمع بسیار بزرگتر مطرح شد. غدیر جایی نیست که افراد به صورت عادی به آنجا بروند؛ بلکه پیامبر(ص) دستور داد که افرادی که به سرزمین خود میرفتند برگردند و آنها که عقب تر هستند نیز خود را برسانند و در آنجا تجمع کنند. پیامبر از جهاز شتر، منبری ساخت و آن مأموریتی که خدا با ادبیات و تعبیری تهدیدآمیز به پیامبر فرموده بود را ابلاغ کرد.
زمان این دستور، وقتی است که پیامبر(ص) از حجة الوداع برمیگردد و در روز 18 ذوالحجه در محلی به نام "غدیر" مأموریت این کار پیدا میشود. حجة الوداع در اواخر عمر پیغمبر است؛ یعنی بیش از 20 سال است که ایشان در حال تلاش برای ابلاغ رسالت الهی هستند و در راه آن، اینهمه صدمه دیدند. ولی خدا میفرماید إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه؛ اگر این کار را نکردی اصلا رسالت الهی را نرساندی. نه اینکه این یک مورد را نرساندی، نه، مقصود این نیست؛ بلکه معنی این فرموده این است که اصلا کاری تا الان نکردی و همه آن زحمات قبلی از بین میرود. به عبارت دیگر اگر این یک کار را انجام ندهی انگار تا حالا کاری انجام نداده ای. این تهدید خیلی سنگینی است نسبت به نبی اعظم(ص) و ادبیات خدا با انبیاء هم ادبیات عجیبی است. در بین این همه مخلوقات خداوند، برگزیدگان انبیاء هستند؛ برگزیده برگزیدگانش نیز نبی اعظم(ص) است. اما این تعابیر، تعابیری تند است. چرا پیامبر(ص) برای ابلاغ این پیام، احساس دشواری و سختی می کرد و این تعبیر نازل شد؟
* دشواری های پیامبرانه
پیامبر اکرم(ص) در راه تبلیغ اسلام، دشواری های فراوانی کشید؛ چه در مکه، چه در مدینه که جنگهای متعدد کرد. ایشان با آن شرایط سختی که در ابتدای اسلام وجود داشت، کمر همت به هدایت مردم بست. در همان سالهای اول که پیامبر به موجب آیه "وَاَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الاَقرَبين" مأموریت پیدا کرد تا رسالت خود را به بستگانش ابلاغ کند، باز همچون غدیر، احساس دشواری نکرد؛ با اینکه میدانست قریشیها چه تیپ آدمهایی هستند!
حالا چطور در غدیر اینقدر سختش میآید؟ اینجا که اینهمه جمعیت مرید دارد که تا شنیدند ایشان میخواهد به حج برود خود را به ایشان رساندند؟ در زمانی که اسلام در دوران شوکت و قدرت است و حضرت جایگاهی فوق العاده قوی در بین این مخاطبان دارد چرا ابلاغ آن پیام اینقدر دشوار است؟
به اعتقاد من، پاسخ این است که: پیامبر(ص) میدانست آنان براحتی زیر بار آن دستور نمیروند. آنها را می شناخت و به تعبیری خودش آنها را بزرگ کرده بود و میدانست چه جور آدمهایی هستند. حالا چرا اینها زیر بار این مسأله نمیروند؟ مگر اینها بعد از پیامبر(ص) در جریان سقیفه زیر بار دیگران نرفتند و نپذیرفتند؟ چطور پیغمبر نگران بود که اینها زیر بار نمیروند؟
یک شرایطی است که پیغمبر این را متوجه است که علی بن ابیطالب(ع) کمالاتش زیر سؤال نیست بعد از پیامبر کسی در کمالات علی خدشه نکرد. نگفتند علمش، نگفتند شجاعتش، عدالتش مخدوش است. هیچ کس حرفی نزد. ولی پبامبر توجه دارد که زمینههایی که در فضای ذهنی این افراد بوده ( اکثر این افراد تازه مسلمان هستند چون تا زمان صلح حدیبیه تعداد مسلمانها زیاد نیست، صلح حدیبیه که سال ششم هجری است آغاز رشد اسلام میشود سال هفتم که خیبر اتفاق میافتد قدرت دوبارهای اسلام پیدا میکند و سال هشتم که اوج تواناییهای اسلام در دوران خودش است سال فتح مکه است. اکثر این افراد فرهنگ قبلی خودشان را دارند) مهمترین ویژگی که در علی(ع) برای آن مخاطبان قابل قبول نبود مشکل سن علی بن ابیطالب(ع) بود. چون مشکل دیگه ای نبود و پیغمبر اینطور احساس میکرد که اگر با این شرایطی که هست اعلام کند علی بن ابیطالب(ع) جانشین است و بعد از من ولایت بر عهده اوست این تصور پیدا میشود که چون فامیلش است، دامادش است، پسرعمویش هست از این باب داره پیامبر این را میگوید و الا چه بسا دیگرانی بهتر از او بودند و پیغمبر آنها را مطرح نکرد. به همین دلیل پیامبر خیلی مشکل عرضه این مطلب را داشتند.
* سرپیچی نزدیکان!
پیامبری که با آن مشکلات و با آن شرایط، آن جماعت را تحمل کرد و آن طور نرم با آنان برخورد می نمود، چرا اینقدر دشواری احساس می کرد؟ من معتقدم نکته اصلی این بود که: "احساس پیامبر در آن نقطه این است که نزدیکانش هم زیر بار نمیروند چه برسد به دورترها و تازه مسلمان شدهها" و همین هم شد. آنهایی که در سقیفه نشستند، سوابقشان با پیامبر طولانی بود و تازه مسلمان شده نبودند. بعضی از آنان از مکه مسلمان شدند و با پیغمبر در هجرت بودند. ولی با این همه زیر بار نرفتند و با استدلالهایی همچون اینکه "اگر علی(ع) بیاید اختلاف پیدا میشود"، "امت نمیپذیرد"، "شق عصای مسلمین میشود" و ... بالاخره آن دستور را نپذیرفتند.
این جمله که ما در روز عید میگوییم الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ توجه داشته باشیم که این نعمت بزرگی بوده که اکثریت مسلمانان در طول تاریخ نتوانستند این مطلب را بفهمند و قبول کنند با این همه نشانههایی که در خود قرآن و سنت وجود داشت. داستان غدیر اولین باری نبود که علی بن ابیطالب مطرح شد وقتی شما روایات را نگاه کنید وقتی که پیامبر ماموریت پیدا میکند به انذار عشیرة الاقربین و فامیل خودش (قریش) را به اسلام دعوت میکند در همان جا ولایت علی(ع) را مطرح میکند که در آنچا بعضی به پدر علی(ع) طعنه میزنند خب آن موقع ایشان سنی نداشتند و 13 ، 14 ساله بودند و میگویند تو از این به بعد باید به حرفهای بچه کوچکت گوش دهی و ابوطالب را مسخره میکنند.
* خطبه غدیر
خطبه غدیر نقلهای مختصر و مفصل دارد که پیامبر مفصل صحبت کردند که آن نقلهای مختصر ظاهرا قسمتهایی از صحبت های ایشان است. منبرهای ائمه مثل ما نبودند کلا سخنرانیهای کوتاهی داشتند ولی این یک مورد پیامبر مفصل صحبت میکنند. در آن صحبت ایشان یک نوع استدلا میکند یعنی اولاً سخنرانی نیست و پیامبر ابتدا یک چیزهایی میپرسند و جواب میگیرند و بعد مطلب را میگویند. که یکی از آن مقدمات این است که پیامبر به آیه النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ اشاره میکنند. بعد مردم جواب میدهند اینطوری نبود که مردم سکوت کنند. بعد از اینکه این طراحی جمعیت و منبر و شرایط و مقدمه چینی که پیامبر میکنند اینجوری نیست که مخاطب را مثل بعضی از ما دیوار فرض کرده و بعد صحبت کنند. ایشان با شناخت درستی از مخاطب میخواهند مطلب را بگویند. ایشان چون میدانند که در زیرساختهای فکریشان مسائلی است که هضم این مطلب آسان نیست برای همین زمینه هضمش را برای مخاطب در حد امکانش فراهم میکنند. حالا اینکه یکی زیر بار نمیرود به پیامبر ربطی ندارد. من به عنوان یک منبری و سخنران یک مطلبی را با توجه به مخاطب باید بگویم که این وظیفه من است و باید بدانم زمینههای ذهنی مخاطب چگونه است. پیامبر با اشراف کامل و مقدمه چینی مطلب را میگویند. ایشان قبلش بسیار سخن می گویند که من چه کردم و شما چه بودید. از خودشان تعریف نمیکنند میخواهد یادآوری کند جایگاه خودش را به مخاطب و بعد از این یادآوری آیه النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ را یادآوری و بعد از همه این مقدمات عبارت معروف من کنت مولا فهذا علی مولا. چرا هذا؟ حضرت میخواهد اشاره کند که منظور از تعبیر من بعد یکی نگوید علی مولا، علی مقصود خدا بوده علی اعلی، خدا مقصود بوده علی علی مورد نظر بوده.
حضرت دست علی(ع) را بالا میبرند. در نقاشیهای کنونی امام علی(ع) را مثل یک بچه کوچولو ترسیم میکنند. آن زمان علی(ع) یک پهلوان است که عمرشان از 30 سال گذشته و اینجور نیست که در نقاشیها مثل بچهها میکشند. ایشان بچه 10 ساله نبودند اول داستان نبوده که آخر دوران پیامبر(ص) بوده است.
پیامبر(ص) دست علی(ع) بالا میبرند و میگویند این علی. چرا ؟ برای اینکه باب شبهات را ببندند. حالا میبینید بعد از اینهمه قرن این همه جمعیت و مخاطب و این همه بخٍ بخٍ (تبریک و تهنیت) که گفتند آن روز، امروز میبینید چگونه است. اولاً اینکه از غدیر در دنیای اسلام کسی خبردار نمیشود ما شیعهها فقط متوجهیم. شما بروید بیرون محیط شیعی اصلا نمیدانند غدیر چی هست! درباره غدیر هیچ نشنیدند.
غدیر چیزی نیست که یک نفر یا دو نفر آن را نقل کرده باشند. یک حادثه خصوصی بوده باشد که پیامبر در گوش یک نفر گفته باشد این علی(ع) است، نه اینطور نبوده این همه راوی، تاریخ، نشانه که وقتی نگاه میکنی میبینی باید یک چیزی باشد که در تارک تاریخ اسلام بدرخشد با این همه مقدمات پیامبر(ص) انجام داده حالا وقتی شما نگاه میکنی داستان غدیر را در آثار علمای مختلف، مذاهب، عرفا، شعرا و ... همه جا این بحث آمده. حالا وقتی نگاه میکنی بعد از 1400 سال در دوران به اصطلاح ارتباطات، فناوری و علم میبینی اکثریت جهان اسلام اصلا نمیدانند 18 ذیحجه چی هست؟ غدیر چی هست؟ در عمرشان اصلا نشنیدند واقعا همینطور است. ما برخورد داشتیم بیشتر سالهای گذشته در محیط عربستان و با گروههای مختلف برخورد میکردیم میدیدیم اینها اصلا هیچ چیزی نمیدانند.
گفته بود چی هست چیه این داستان عاشورا؟ در پاسخ گفته بود نمیدانم خسن و خسینی بودند با همدیگر جنگیدند مثل اینکه. یه چیزی خسن و خسینی بداند اینها این مقدار هم نمیدانند.
حالا این چه داستانیه واقعا و چکار شده در تاریخ که واقعا یک حادثهای به این وضوح چطور میشود این را مخفی کرد؟ و الان این مخفی شده و یکی از عجایب تاریخ است. واقعیتی است که واقعا اتفاق افتاده و مردم خبر ندارند. و این مسئولیت ما است که این را به مردم برسانیم و بفهمانیم و برای رساندن و فهماندن باید مخاطب را بشناسیم. خیلی از کارهایی که ما میکنیم به درد محیط خودمان میخورد یعنی مایی که غدیر را قبول داریم این حرفها را گوش میدهیم اما کسانی که نمیدانند این حرفها را چه باید کرد؟ ما اصلا نمیفهمیم که چه جوری باید با آنها صحبت کنیم که بفهمند. ما خیلی از حرف هایمان در دفاع از مذهب دفاعهای داخل خودمان است دفاعی است که خودمان خوشمان میآید. این دفاع را به آنهایی که مخالف هستند میگوییم اثری ندارد بلکه اثر عکس خواهد داشت چون ما نمیدانیم آنها چه جوری فکر میکنند یک چیزهایی میگوییم که به جای جذب طرف سبب دفعش میشود.
بعضی از کتابهایی که نمیخواهم اسمی ببرم که بعضی تعریف و تمجید آنها را میکنند از این قبیل هستند. این کتابها در محیطها غیر شیعه هیچ نفوذی نکرده و هیچ ضریب نفوذی نداشتند و فقط در محیط شیعه بودند. در محیط شیعه هم که شیعه بوده دیگه! برای شیعه میخواهی ثابت کنی که ولایت علی بن ابیطالب(ع) حقه این خیلی هنره؟ اینکه خودش شیعه بوده و قبول داشته. در الغدیر مرحوم علامه امینی خیلی سعی کرده که جوری بگوید که مخاطبان غیر شیعه هم جذب شوند. نمیگویم این هم کامل است الغدیر در زمان خودش با یک شکل خاصی برای مخاطبان خاصی است. همه که نمیتوانند از آن استفاده کنند.
واقعیت قضیه این است که در ترویج دین و مذهب ما باید به این نکته خیلی توجه کنیم که من معتقدم که پیامبر(ص) تمام این نکات را در خطبه غدیر ملاحظه میکند که مخاطبشان کیست با چه ذهنیتی داره به پیغمبر نگاه میکند و چه چیزی در ذهنش میگذرد. با آن همه مقدمات پیامبر صحبت میکند ولی باز هم شیاطین همیشه بودند و هستند اینها سعی میکنند همیشه لیطفئو نورالله ... خدا خودش نورش را نگه میدارد تشیع که از بین نرفت بلکه هر روز هم رشد میکند. باید توجه شود وقتی ما منبر میرویم بفهمیم مخاطب ما چه ذهنیتها، شبهات و مشکلاتی در ذهن دارد جوری صحبت کنیم که بتوانیم پاسخگو باشیم.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ نعمت بزرگی است که باید قدرش را بدانیم و این نعمت برای نوع ما بیزحمت فراهم شده و چون بیزحمت است شاید ما اهمیتی که آنطور باید کم بهش میدهیم. من خیلی برخورد داشتم با افرادی که مسلمان نبودند و مسلمان شدند همه این افراد تعبیری جالب دارند که ما وقتی مسلمان شدیم انگار متولد شدیم. اینها وقتی مسلمان میشوند اصلا نمیدانند در اسلام مذاهب وجود دارد فکر میکنند اسلام یک عقیده یک پارچه است و همه مسلمان هستند. اولش اینطور هستند بعد که مسلمان میشوند تازه بعدش درگیر میشوند.
برخی از این افراد به زحمت تا تشیع آمدند. یکی از اینها میگفت به دانشگاهی در کانادا که مرکز اسلام شناسی داشت گفتم میخواهم درباره مذاهب اسلامی تحقیق کنم میگفت کتابهای مختلف درباره مذاهب را خواندم و به آنها گفتم یک مذهب دیگر هم هست به نام شیعه. که آنها گفتند شیعهها اصلا مسلمان نیستند این اصلا مذهب نیست یک چیز من درآوردی است ولش کن! گفتم حالا یک کتاب از اینها بدید بخوانم که در جواب گفتند اینها اصلا علم و این حرفها در بینشان نیست، چیزی بلد نیستند که بخواهند کتاب داشته باشند. میگفت هرچه من اصرار میکردم بیفایده بود و هیچی به من ندادند.
او میگفت وقتی من دیدم اینها اینطور میگویند و اینقدر حساسیت نشان میدهند باعث شد من فکر کنم یک خبریه لابد و بعد رفتم این طرف و آن طرف گشتم و به نتیجه رسیدم
این آقا «احمد حنیف» هستند از فعالین مبلغین منطقه آمریکا و آمریکای شمالی است احمد خودش برای من تعریف میکرد که دانشگاهی معروف در کانادا است چنین پاسخ دادند.
احمد میگفت وقتی من تشیع رسیدم انگار دوباره متولد شدم. او چند سال متولد بوده که از مذاهب بیخبر بوده. حالا چون تشیع بیزحمت به ما رسیده خیلی قدرش را نمیدانیم مثل بچههایی که یهو ثروتی از پدرشان بهشون میرسد اینها قدرش را نمیدانند اما افرادی که به زحمت این ثروتها را به دست میآورند خیلی قدرش را میدانند. حالا ثروتها که ارزشی در مقابل هدایت ندارد و خدا این نعمت را به ما داده انشاءالله قدردانش باشیم.
* نعمتی بزرگ و بدون زحمت
ما این توفیق را داریم و بدون زحمت بدست آوردیم، در خانواده شیعی به دنیا آمدیم از همان ابتدا با حب علی بن ابی طالب آشنا شدیم. ولی این نعمت یک نعمت فوق العاده ای است که به ما داده شده. این الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ یک تعارف نیست نعمتی بزرگ است که انشاءالله قدردان آن باشیم.
مجمع جهانی اهلبیت(علیهمالسلام)، به عنوان یک تشکل جهانی و غیردولتی، از طرف گروهی از نخبگان جهان اسلام تشکیل شده است. اهلبیت(علیهمالسلام) به این دلیل بعنوان محور فعالیت انتخاب شدهاند که در معارف اسلامی در کنار قرآن، محوری مقدس را که مورد پذیرش عامه مسلمین باشد، تشکیل میدهند.
مجمع جهانی اهلبیت(علیهمالسلام) دارای اساسنامهای مشتمل بر هشت فصل و سی و سه ماده است.