حضرت ابوطالب از طایفه بنی هاشم وقبیله قریش بود. پدر ایشان، حضرت عبدالمطلب در زمان خود حجت خدا و وصی انبیای الهی بود.ان بزرگوار از بهترین بندگان صالح خدا و از برترین عباد و زهاد وعلمای معنوی و از اولیاالله عصر خویش بود.
آبا و اجداد وجدات حضرت ابوطالب تا حضرت آدم علیهالسلام همه طاهر وطاهره بودند و از هر گونه آلودگی معنوی مانند شرک و آلودگی گناه ومعصیت الهی مبرا بودند.
** حضرت ابوطالب(ع)؛ حجت خدا و وصی پیامبران الهی **
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قلم: حسن طالبیان شریف
(دانش آموخته حوزه علمیه مشهد مقدس)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حضرت ابوطالب علیهالسلام، پدر امیرالمومنین علی علیهالسلام در زمان خود نه تنها سید بطحا، رئیس قبیله قریش و بزرگ مکه بود بلکه از شخصیتهای برجسته علمی و معنوی بزرگ به شمار میرفت.
از اکثم بن صیفی که از شخصیتهای علمی و معنوی بزرگ عرب در آن عصر بود پرسیدند: «شما این همه علم و حکمت، حلم، سیادت و ریاست را از که آموختی؟ پاسخ داد: از شاگردی و مجالست نزد حلیف حلم وادب، سید عرب و عجم حضرت ابوطالب بن عبدالمطلب.»
ابوطالب شخصیتب بینالمللی داشت و با پادشاهان و سران بزرگ بلاد مختلف درارتباط بود.از جمله با نجاشی رفاقت و انسی داشت. هنگامی که مسلمانان در صدر اسلام در مکه در معرض خطر جانی و مالی شدید قرار داشته و زیر شکنجه مشرکین بودند به سرپرستی آقا زاده حضرت ابوطالب،جناب جعفر بن ابیطالب به حبشه مهاجرت نمودند و حضرت ابوطالب نیز سفارش آنها را به نجاشی نمود که آنها را در چتر حمایتی خویش قرار دهد.سفارش حضرت ابوطالب علیهالسلام بسیار کارگشا بود. حضرت ابوطالب ضمن سفارش به نجاشی که در آن زمان بر دین مسیحیت بود، خبر داد که: حضرت محمد مانند حضرت موسی و حضرت عیسی پیامبر خداست و به ایشان ایمان بیاور. حضرت ابوطالب خطاب به نجاشی چنین سرود:
لیعلم خیار الناس ان محمدا نبی کموسی والمسیح ابن مریم / اتی بالهدی مثل الذی اتیا به فکل بامرالله یهدی و یعصم
وانکم تتلونه فی کتابکم بصدق حدیث لاحدیث المبرج / فلا تجعلو لله ندا واسلمو فان الطریق الحق لیس مظلم
یعنی: مردمان نیک میدانند که حضرت محمد مانند حضرت موسی و حضرت عیسی پیامبر خدا است و هر کدام به امر خدا مردم را هدایت میکنند و...» با اطلاعاتی که حضرت ابوطالب به نجاشی داد و توضیحاتی که جعفر بن ابیطالب درباره اسلام و پیامبر به نجاشی ارائه فرمود.نجاشی مسلمان شد و به پیامبر اسلام ایمان آورد.»
* آگاهی حضرت ابوطالب به کتب آسمانی پیامبران
حضرت ابوطالب علیهالسلام به کتب آسمانی پیامبران مانند تورات و انجیل و....اشراف داشت و از حقایق این علوم مطلع بود.دانشمندان و علمای بزرگ یهود و مسیحیت و راهبان بزرگ آن روز نیز نام و آوازه و عظمت ایشان را میدانستند و مطلع بودند که ایشان عموی پیامبر اسلام و پدر امیرالمومنین علی علیهالسلام وصی پیامبر اسلام میباشند. کاهنان بزرگ عرب نیز از این واقعه اطلاع داشتند و این حقیقت را به ایشان بیان مینمودند.در سفری که حضرت ابوطالب علیهالسلام برای سفر تجاری به شام رفتند و پیامبر نیز دردوران کودکی یا نوجوانی همراه ایشان بود. عالم بزرگ مسیحیت، پیامبر را شناسایی نمود و به حضرت ابو طالب علیهالسلام عرض کرد ایشان همان پیامبر آخرالزمان است.ایشان را از شام برگردان که اگر علمای مسیحی ایشان را شناسایی کنند به قتل میرسانند.
حضرت ابوطالب از طایفه بنی هاشم وقبیله قریش بود. پدر ایشان، حضرت عبدالمطلب در زمان خود حجت خدا و وصی انبیای الهی بود.ان بزرگوار از بهترین بندگان صالح خدا و از برترین عباد و زهاد وعلمای معنوی و از اولیاالله عصر خویش بود.
ایشان برشریعت حضرت ابراهیم علی نبینا و آله وعلیهالسلام بود.ودر زمان خود بعد از پدر بزرگوارش جناب هاشم عبد مناف بزرگ مکه و رئیس قبیله قریش بود.و شریعت حضرت ابراهیم علیهالسلام را در میان مردم حجاز و عربستان تبیین،تشریح و محافظت واجرا مینمود.مسائل شرعی مردم را پاسخگو بود.مردم را به توحید و یگانگی خدا و عبادت و پرستش او دعوت مینمود.ایشان در عمر خویش هرگز بت نپرستید.نه تنها ایشان بلکه پدرش جناب هاشم بن عبدمناف بلکه آبا و اجداد ایشان تا حضرت آدم علیهالسلام نه تنها موحد و خدا پرست بودند.بلکه طبق روایات اهلبیت علیهم السلام اوصیا الهی بودند.
آبا و اجداد وجدات حضرت ابوطالب تا حضرت آدم علیهالسلام همه طاهر وطاهره بودند و از هر گونه آلودگی معنوی مانند شرک و آلودگی گناه ومعصیت الهی مبرا بودند.
* حوادث بزرگ زمان جناب عبدالمطلب(ع)
در زمان ریاست حضرت عبدالمطلب، داستان حمله ابرهه به خانه کعبه پیش آمد. حضرت عبدالمطلب به مردم مکه فرمود از شهر خارج شوند وخود ایشان به نزد ابرهه رفت و فرمود: «شتران من گم گشتهاند.آنها را به من برگردان». ابرهه گفت: من فکر کردم توشخص بزرگ عرب هستی و دانا. آمدهای برای وساطت وشفاعت که خانه کعبه را خراب نکنم واگر این در خواست را مینمودی اجابت مینمودم.حضرت عبدالمطلب فرمود: خیر! من صاحب شتران هستم و از آنها حفاظت میکنم وکعبه نیز صاحبی دارد که خودش از آن محافظت مینماید.حضرت عبدالمطلب شتران خویش را گرفت و از نزد ابرهه خارج شد.ابرهه قصد حمله به خانه کعبه نمود که عذاب الهی بر آنها نازل شد و سوره فیل در قرآن در همین رابطه نازل شده است.
حضرت عبدالمطلب در جوانی ازدواج نموده بود ولی فرزندی نداشت.نذر کرد که اگر خدا ده فرزند پسر به او عنایت کند یکی را در راه خدا قربانی کند و ظاهرا در شریعت حضرت ابراهیم علیهالسلام این نذر جایز بود. وقتی خدا به ایشان 10 فرزند پسر عنایت فرمود:قصد نمود که به نذر خود عمل نماید.در میان فرزندانش قرعه زد و به نام جناب عبدالله در آمد. چند بار قرعه زد وبه نام عبدالله آمد وقصد نمود ایشان را ذبح نماید که با واسطه برخی افراد قرار شد بین ایشان وشتران قرعه بیاندازند. حضرت عبدالمطلب کار قرعه را ادامه داد تا به 100 شتر رسید وفدای جناب عبدالله نمود.و به این کیفیت جناب عبدالله، پدر پیامبر و برادر حضرت ابوطالب علیهالسلام از قربانی شدن نجات یافت.
این حادثه هیچگاه از یاد برادران جناب عبدالله بالاخص حضرت ابوطالب علیهالسلام فراموش نشد، حضرت رسول فرمودند: «انا ابن ذبیحین.» «من پسر دو ذبیح هستمِ. یکی حضرت اسماعیل ودیگری پدرم عبدالله. جناب عبدالمطلب به فرزندان خویش سفارش و وصیت نمود که تا میتوانید از محمد(ص) حمایت کنید که بهزودی شخص بزرگی خواهد شد و اینده درخشان خواهد داشت. او میدانست که حضرت محمد بن عبدالله همان پیامبر با عظمتی است که انبیا و اوصیا الهی به ایشان بشارت داده و منتظر قدوم مبارکش بودهاند. طبیعی است که جناب عبد المطلب به فرزندان و همسرانش که زمینه پذیرش این مطلب را داشتند این حقیقیت را بیان مینمود.از جمله همسرش فاطمه و فرزندانش جناب عبدالله.ابوطالب و زبیر و عباس.
* حضرت ابوطالب منتظر تولد پیامبر و وصی ایشان
ایشان امر ازدواج جناب عبدالله با آمنه بنت وهب را فراهم کرد. حاصل این ازدواج، تولد پیامبر اکرم(ص) بود. چشم همه به تولد این مولود مبارک روشن شد.حضرت عبدالمطلب بسیار خوشحال و خرسند بود که تولد پیامبر را درک کرده است.حضرت ابوطالب و همسرشان فاطمه بنت اسد نیز بسیار خوشحال بودند.چون همه منتظر قدوم بهترین پیامبر الهی بودند. شبی که پیامبر اکرم متولد شدند حضرت فاطمه بنت اسد در منزل آمنه بنت وهب بود.
حضرت عبدالمطلب که بر شریعت حضرت ابراهیم علیهالسلام و در منطقه مکه و اطراف آن حجت خدا بود. حفاظت بر جان پیامبر را بر عهده داشت.و چون پدر پیامبر قبل از تولد ایشان رحلت نمود.حساسیت مطلب بیشتر شد ومسئولیتش نیز افزون گردید. آن بزرگوار پیامبر و مادرش آمنه بنت وهب را تحت حمایت خویش قرار داد و سر پرستی پیامبر را رسما عهددار شد. او همیشه مراقب حال ایشان بود.به نقلی پیامبر چند ماهه بود که مادر ایشان نیز در همان ایام رحلت نمود.و پیامبر از ناحیه پدر و مادر یتیم شدند.غربت و درد یتیمی بر پیامبر بسیار سخت و ناگوار بود.و حضرت عبدالمطلب و حضرت ابوطالب به این نکته واقف بودند و لذا سعی مینمودند که کوچکترین احساس ناراحتی برای پیامبری که سیدالانبیا والمرسلین است روی ندهد و کسی ایشان را اذیت ننماید. پیامبر 8 ساله بودند که حضرت عبدالمطلب بزرگ مکه و رئیس قریش و بزرگترین حامی پیامبر در سن 120 سالگی در مکه در گذشت.ِ.قبل از وفات، سفارش پیامبر را به فرزندان خود نمود و سرپرستی پیامبر را رسما به حضرت ابوطالب سپردند.
* پیامبر(ص) در خانه حضرت ابوطالب
حضرت ابوطالب با جناب عبدالله پدر پیامبر، از یک مادر بودند و به یکدیگر بسیار علاقه داشتند.جناب عبدالله در جوانی و 25 سالگی قبل از اینکه فرزند خود پیامبر اسلام را ببیند رحلت نمود و پس از مدت کوتاهی همسر ایشان جناب آمنه بنت وهب نیز رحلت نمود.حضرت ابوطالب که احساس میکرد برادرزادهاش تنها و غریب و یتیم است، بینهایت به ایشان اظهار علاقه میکرد که جای خالی پدر را احساس ننماید و حضرت فاطمه بنت اسد نیز سعی مینمود جای خالی مادر ایشان را حتی المقدور پر نماید که احساس فقدان مادر را کمتر نمایند. پیامبر که محبت پدر و مادر را احساس ننموده بود درخدمت عموی بزرگوار احساس امنیت و شادی و آرامش مینمود و قدری از ناآرامی فقدان والدین را فراموش مینمود. پیامبر آن دو بزرگوار را در حکم پدر و مادر خویش گرامی میداشت و نسبت به آنها اظهار محبت، ارادت و خضوع و خشوع داشت.
* ازدواج حضرت ابوطالب و حضرت فاطمه بنت اسد و فرزندان
حضرت ابوطالب علیهالسلام در سن جوانی با دختر عموی بزرگوار خویش ازدواج نمود.با توجه به اینکه سن حضرت ابوطالب علیهالسلام هنگام وفات 85 سال داشتند. بنا به نقل آیتالله شیخ محمد رضا طبسی رحمهالله علیه در کتاب «منیه الراغب فی ایمان ابی طالب» تصریح فرموده است که ایشان 35 سال از پیامبر اسلام بزرگتر بودند بنابراین 10 سال از جناب عبدالله پدر پیامبر بزرگتر بودند و به هنگام ازدواج با حضرت فاطمه بنت اسد 35 سال سن داشتند.
حاصل ازدواج حضرت ابوطالب با حضرت فاطمه بنت اسد 6 فرزند شد، 4 فرزند پسر و دو فرزند دختر.فرزندان پسری حضرت ابوطالب علیهالسلام به ترتیب سن عبارتند از طالب، عقیل، جعفر و حضرت علی علیهالسلام که اختلاف سن هر کدام با فرزند بعدی 10 سال بوده است. طالب، هم سن پیامبر بود. عقیل 10 سال کوچکتر از پیامبر بود، جعفر 20 سال از پیامبر کوچکتر بود و حضرت علی علیهالسلام 30 سال کوچکتر بودند.نام دو دختر حضرت ابوطالب علیهالسلام نیز یکی فاخته که بهام هانی معروف بود و با ابووهب هبیره بن عمرو مخزومی ازدواج کرد و یکی از اولاد ایشان جعده بن هبیره بود. او از افراد شجاع و از ارادتمندان و شیعیان خالص امیرالمومنین بود و در زمان حکومت امیرالمومنین علیهالسلام از طرف ایشان در خراسان حکومت داشت.دختر دیگر حضرت ابوطالب علیهالسلام جمانه نام داشت که همسر سفیان بن الحارث بن عبدالمطلب بود. نام اصلی حضرت ابوطالب، عمران بود و به خاطر اینکه پسر بزرگ ایشان، طالب، نام داشت کنیه ایشان، ابو طالب، شد و این کنیه چنان شهرت یافت که بر نام اصلی ایشان نیز غلبه یافت.
* حضرت ابوطالب و تربیت فرزندان
با توجه به آنکه حضرت ابوطالب و حضرت فاطمه بنت اسد هردو بزرگوار بر شریعت حضرت ابراهیم علیهالسلام بودند و حضرت ابوطالب بعد از حضرت عبدالمطلب حجت خدا بودند، فرزندان خود را به شریعت حضرت ابراهیم تربیت علمی و معنوی نمودند.و با آداب وسنن دینی پرورش دادند. ادب واخلاق آنها بر گرفته از حضرت ابوطالب بود که دارای چهرهای زیبا وبدنی قوی، سالم وتنومند بودند.
شهامت، شجاعت، هیبت و مکارم اخلاق از ویژگیهای حضرت ابو طالب علیهالسلام بود.همانند این صفات در همسرش حضرت فاطمه بنت اسد بود. بنابراین حاصل ازدواج، فرزندان قوی وتنومند بود که تحت تربیت علمی ومعنوی پدر و مادری موحد و خداپرست، افرادی مودب، خلیق، متواضع، خوش طبع،مهربان وصمیمی بودند و تمام فرزندان نیز خداپرست و موحد بودند.
هنگامی که پیامبر در 40 سالگی نبوت و رسالت خود را از غار حرا آغاز نمودند، امیرالمومنین علی علیهالسلام اولین کسی بودند که از نبوت و رسالت پیامبر مطلع شدند و به ایشان ایمان آورده واظهار اسلام نمودند.
روزی حضرت ابوطالب دیدند که پیامبر اسلام درحال خواندن نماز هستند و حضرت خدیجه به تنهایی پشت سر ایشان نماز میخواند.ایشان به جناب جعفر فرمودند: برو بال پسر عمویت را کامل کن و در نماز به ایشان اقتدا کن و ایشان تبعیت نمود. این داستان نشان از ایمان حضرت ابوطالب به پیامبر دارد و هم نشان از ایمان جعفر به آنحضرت دارد.در همان ایام باز یک روز که جناب عقیل فرزند ایشان همراه آن بزرگوار بود. حضرت ابوطالب به جناب عقیل فرمودند که بال پسر عمویت را کامل کن و ایشان نیز مانند جعفر در نماز به ایشان اقتدا نمود که این نیز حکایت از ایمان جناب عقیل به پیامبر دارد.شواهد و قراین حکایت از آن دارد که دو دختر حضرت ابوطالب نیز در همان ابتدای اسلام ایمان به پیامبر آوردند.به نقلی پیامبر در منزلام هانی دختر حضرت ابوطالب علیهالسلام بودند که همان شب معراج پیامبر از مکه به مسجدالاقصی و از آنجا به آسمانها رخ داد.
در میان برادران و خواهران حضرت ابوطالب برخی دوران نبوت وپیامبری حضرت رسول صلیالله علیه و آله را درک نکردند. از برادرانی که زمان بعثت رسولالله صلیالله علیه وآله را درک کرد «ابولهب» بود که نه تنها نبوت ایشان را نپذیرفت بلکه با ایشان مخالف و معاند بود و علنا با ایشان دشمنی و کارشکنی مینمود. ام جمیل همسر او که خواهر ابوسفیان بود نیز با او در دشمنی با پیامبر همکاری و مشارکت مینمود تا آنجا که سورهای در قرآن در مذمت ابولهب و همسرش نازل گردید: تبت یدا ابیلهب و تب...»
حضرت ابوطالب علیهالسلام به دو برادر خود که زمینه پذیرش اسلام را داشتند در همان ابتدای اسلام سفارش به مسلمان شدن و حمایت از پیامبر را نمودند.این دو برادر عبارت بودند از: حمزه و عباس، شعری از حضرت ابوطالب نقل است که فرمود:
اوصی بنصرالنبی الخیراربعه / علیا ابنی و شیخ القوم عباسا
وحمزه الاسد الحامی حقیقته / و جعفرا ان تذودو دونه الباسا
کونوا فدائا لکم امی و ما ولدت / فی نصر احمد دون الناس اتراسا
معنای فارسی شعر اجمالا این است که: دو فرزند خود علی علیهالسلام و جعفر و همچنین دو برادر خود عباس و حمزه را به پذیرش اسلام و به حمایت از پیامبر تشویق نموده و فرمود جانم فدای شما از حمایت پیامبر دریغ نورزید.
حضرت حمزه در همان اوایل اسلام مسلمان شد و در جنگ احد به شهادت رسید و لقب "سیدالشهداء" گرفت. دیگری عباس بن عبدالمطلب است که طبق قراین و شواهد از اولین کسانی بود که مسلمان شد و نبوت پیامبر را تایید نمود هر چند علنا در میان مشرکین و کفار، ایمان و اسلام خود را ظاهر نمینمود تا بتواند بهتر به اسلام و مسلمین خدمت کند.ایشان نماینده مخفی و دیده بان پیامبر در میان مشرکین وکفار مکه بود که گزارش توطئههای ایشان علیه پیامبر را مخفیانه گزارش میداد. چند بار از پیامبر درخواست نمود از مکه به مدینه هجرت نموده واسلام خود را علنی ابراز نماید که پیامبر به ایشان اجازه نفرمودند.تا در جریان جنگ بدر مشرکین او را مجبور به شرکت در جنگ علیه پیامبر و مسلمین نمودند.ایشان و عقیل و برخی از بنی هاشم اجبارا و از روی اکراه دراین جنگ شرکت نمودند و پیامبر فرمودند: کسی عباس و عقیل و بنی هاشم را نکشد که با اکراه و اجبار ایشان را در جنگ وارد نمودهاند. در جنگ بدر ایشان در حضور پیامبر علناً اظهار اسلام نمودند.
* صراحت اهلبیت علیه اسلام به اسلام حضرت ابوطالب
از مدارک و مستنداتی که میتوان بر اسلام حضرت ابوطالب علیهالسلام به آن استناد کرد،فرمایشات متعدد اهلبیت علیهم السلام است که بر اسلام و ایمان حضرت ابوطالب علیهالسلام صراحت دارد. امام صادق علیهالسلام به این شعر حضرت ابوطالب علیهالسلام درباره پیامبر بر اسلام و ایمان ایشان استشهاد میفرمایند که حضرت ابوطالب میفرماید:
الم تعلمو انا وجدنا محمد / نبیا کموسی خط فی اول الکتب
یعنی: آیا نمیدانید که ما محمد را پیامبری مانند موسی میدانیم که در کتابهای آسمانی نام ایشان نوشته شده است.
* ازدواج پیامبر و نقش حضرت ابوطالب علیهالسلام
پیامبر اسلام در منزل حضرت ابوطالب علیهالسلام رشد و پرورش یافتند. در نوجوانی به همراه آن بزرگوار به سفر تجاری شام رفتند.در سن 25 سالگی و سنین جوانی بودند که حضرت ابوطالب علیهالسلام به فکر ازدواج ایشان افتاد.برای اینکار زمینه یک سفر تجاری پر سود و منفعت را برای ایشان فراهم کرد. ابتدا با حضرت خدیجه سلامالله علیها صحبت نموده و به عنوان یک معامله مضاربه از ایشان سرمایه تجاری برای پیامبر گرفت و حضرت به این سفر تجاری رفتند وبا منفعت فراوان اقتصادی به مکه بازگشتند. حضرت خدیجه سلامالله علیها که میدانست ایشان به تمام خوبیها آراسته است متمایل به ازدواج با ایشان بود.حضرت ابوطالب علیهالسلام نیز او را از هر جهت شایسته همسری پیامبر میدانست وعلاقه پیامبر را به ایشان مطلع شد.از طرف پیامبر به خواستگاری حضرت خدیجه رفته و پس از موافقت، عقد ازدواج این دو بزرگوار را جاری نمودند.
* بعثت پیامبر و حمایت حضرت ابوطالب از ایشان
حضرت ابوطالب علیهالسلام که یقین داشت ایشان پیامبر بزرگوار الهی است از همان ابتدا به ایشان ایمان آورد ولیکن ایمان خود را در حضور مشرکین مخفی نمود تا بتواند دربرابر آنها از پیامبر دفاع نماید. ایشان با تمام قدرت از نبوت و رسالت رسول گرامی اسلام حمایت نمود و در این راه از خرج مال، تقدیم جان، آبرو و.....نیز دریغ نمیورزید.
بارها مشرکین مکه قصد کشتن پیامبر را داشتند واز حضرت ابوطالب در خواست نمودند که ایشان را باید به ما تحویل بدهید تا به قتل برسانیم. ولی حضرت پاسخ منفی میداد تا آنجا که مشرکین قصد نمودند پنهانی حضرت را به قتل برسانند. لذا حضرت ابوطالب علیهالسلام با تمام بنی هاشم در شعب ابوطالب پناه گرفتند و 3 سال را در کمال سختی ومحدودیت سپری نمودند.
حضرت ابوطالب احتیاطات امنیتی را برای حفظ جان پیامبر انجام میدادند و جای پیامبر را تغییر میدادند.حتی به فرزند خود امیرالمومنین علی علیهالسلام میفرمود: شما جای پیامبر بخواب تا جان پیامبر محفوظ بماند و بسیار این حالات اتفاق میافتاد. پس از مدتی محاصره شعب ابی طالب به اتمام رسید وبنی هاشم از محاصره آزاد شدند. مدتی نگذشت که حضرت ابو طالب علیهالسلام رحلت نمود.
* نظر ابن ابی الحدید از دانشمندان اهل سنت درباره حضرت ابوطالب
ابن ابی الحدید دانشمند بزرگ اهل سنت معتزلی میگوید:
و لو لا ابو طالب و ابنه لما مثل الدین شخصا فقاما
فذاک بمکه اوی و حامی و هذا بیثرب جس الحماما
یعنی: اگر حضرت ابوطالب علیهالسلام و فرزند ایشان امیرالمومنین علیهالسلام نبود، دین اسلام قوام پیدا نمینمود. حضرت ابوطالب علیهالسلام در مکه تا پایان عمرش از پیامبر دفاع کرد و امیرالمومنین علی علیهالسلام در مدینه تا پایان عمر پیامبر اسلام از ایشان دفاع نمود.
* وفات حضرت ابوطالب علیهالسلام
در روز 26 رجب سال دهم بعثت - 3 سال قبل از هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه - حضرت ابوطالب علیهالسلام رحلت نمود. بنا به فرمایش پیامبر، ایشان را غسل، حنوط و کفن نمودندو پس از نماز بر بدن آن ولی خدا در قبرستان حجون مکه به خاک سپردند. پیامبر که از وفات ایشان بسیار متاثر و محزون بودند ودر مراسم تشییع جنازه ودفن ایشان حاضر بودند و خطاب به عموی بزرگوار خود فرمودند: درکودکی از من محافظت نمودی و در بزرگسالی از من حمایت نمودی و...
به قولی 3 روز و به قولی 35 روز بعد از رحلت ایشان وفات حضرت ام المومنین حضرت خدیجه کبری سلامالله علیها واقع شد. پیامبر اکرم(ص) از رحلت این دو بزرگوار بسیار محزون و غمگین گردیدند و کمتر از منزل خارج میشدند و لذا این این سال را "عام الحزن" نامیدند. با وفات حضرت ابوطالب علیهالسلام که مدافع پیامبر بود، مشرکین مکه بر فشارهای خود بر پیامبر افزودند. پیامبر فرمودند: تا موقعی که حضرت ابوطالب علیهالسلام زنده بود و از من حمایت میکرد مشرکین از ایشان میترسیدند و بعد از وفات ایشان بر فشارها واذیت من افزودند. آنگاه از جانب خدا دستور آمد که شهر مکه را ترک نما که حمایتکننده شما حضرت ابوطالب علیهالسلام به رحمت خدا رفت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
1- منتهی الآمال؛ مرحوم علامه حاج شیخ عباس قمی رحمتالله علیه؛ باب اول (زندگانی پیامبر اسلام).
2- منیة الراغب فی ایمان ابی طالب؛ آیتالله شیخ محمدرضا طبسی (که این کتاب را حجتالاسلام والمسلمین محمد محمدی اشتهاردی به نام به زبان فارسی «ابوطالب یگانه مدافع اسلام، مومن قریش» ترجمه و منتشر نمود).
3- حیات القلوب؛ علامه مجلسی رحمتالله علیه؛ جلد دوم (زندگانی اختصاصی پیامبر اسلام).
4- بحار الانوار؛ علامه مجلسی، جلد 36 (زندگانی امیرالمومنین علیهالسلام).