سه دهه پیش، پس از آنکه جمعی از نخبگان شیعه جهان از رهبر معظم انقلاب اسلامی درخواست کردند که سازمانی برای حمایت فکری و فرهنگی از پیروان اهل بیت(ع) تأسیس شود، "مجمع جهانی اهل بیت(ع)" بنیان نهاده شد.
آیت الله «محمدعلی تسخیری» و حجتالاسلام والمسلمین «سید ابوالحسن نواب» از جمله مؤسسان این نهاد هستند که نام آنها در بند 7 آگهی تأسیس مجمع در روزنامه رسمی تحت شماره 32/19595 به ترتیب به عنوان "دبیرکل" و "قائم مقام دبیرکل" ثبت شده است.
جناب آقای نواب قبل و بعد از تأسیس مجمع نیز در سازمان ها و شوراها و سفرهای متعدد با مرحوم آیت الله تسخیری همکار، همنشین و همسفر بود.
آیت الله تسخیری که ۲۷ مهر ۱۳۲۳ در نجف متولد شده بود روز ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ در تهران دار فانی را وداع گفت. ششم مهرماه چهلم درگذشت آن عزیز است و خبرگزاری ابنا به مناسبت فرارسیدن این روز، سلسله گفتگوهایی با علماء و مسئولانی که همراه و همکار ایشان بودند، انجام داده است که بتدریج منتشر می گردد.
در قسمت پنجم از این سلسله مصاحبه ها، گفتگویی خواندنی نیز با آقای نواب - که اینک دبیر شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع) و نیز رییس دانشگاه ادیان و مذاهب هستند - انجام داده ایم:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به کوشش: ع. حسینی عارف
◀️ 6 مـهـر 1399
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ابـنـا: ضمن عرض تسلیت خدمت حضرتعالی به مناسبت ارتحال آیت الله تسخیری، شما در مقاطع مختلف و مناصب متعدد با مرحوم آیت الله تسخیری همراه و همکار بودید. اولین آشنایی شما با ایشان به چه زمانی بر می گردد؟
ـــ بسم الله الرحمن الرحیم.
من 47 سال پیش، یعنی حدود سال 1352 هجری شمسی با آیت الله تسخیری آشنا شدم و این آشنایی به ارادت و سپس همکاری منجر شد و تا آخر عمرِ با برکت ایشان ادامه داشت. بعد از پیروزی انقلاب مراودات ما بیشتر شد و از حدود سال 1360 همکار ایشان شدم. یعنی از جوانی و از زمانی که هنوز سی سالم هم نشده بود و در 23 و 24 سالگی بودم، همراه با آقای تسخیری بودم و رفتار و تعامل و شیوه گفتگوی ایشان را آموختم. در واقع نزد آن عزیز کارآموزی و کارورزی کردم.
در سال های اخیر هم در "شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع)"، "هیئت امناء جامعة المصطفی(ص) العالمیة"، "شورای عالی سیاستگذرای بین المللی دفتر مقام معظم رهبری" و "هیئت امناء دانشگاه ادیان و مذاهب" همواره با ایشان بوده ام.
ابـنـا: سفرهای خارجی متعددی هم با ایشان رفتید؟
ـــ بله؛ حدود ۵۰ سفر خارجی همراه با ایشان رفتم. با هم برای شرکت در جلسات و کنفرانسها به کشورهای اندونزی، مالزی، لبنان، عراق، افغانستان، پاکستان، عربستان، سوریه، هند، امارات، بحرین، یمن، عمان، بوسنی و هرزگوین، فرانسه و بسیاری کشورهای دیگر رفتیم. هفت، هشت سفر هم با ایشان به مصر رفتیم و با علماء، ادباء و روشنفکران آن کشور جلسه داشتیم.
ابـنـا: با توجه به حضور میدانی شما، روش گفتگوی ایشان با علمای ادیان و مذاهب دیگر چگونه بود؟
ـــ ایشان در گفتگو همیشه دست برتر داشت؛ زیرا حرفه گفتگو کردن را بلد بود. از طرف مقابل رودست نمیخورد؛ اما در گفتگوها لجاجت هم نمیکرد. وقتی با علمای اهل سنت گفتگو می کرد اینطور نبود که بعضی اصول تشیع را نگوید برای این که اهلسنت ناراحت نشوند؛ بلکه عالمانه از مبانی خود دفاع می کرد. در بحث ها وا نمی داد؛ اما وارد بود چگونه با منطق و استدلال حرف بزند که آنان نرنجند. در نتیجه هیچ عالم سنی فکر نمی کرد که از آقای تسخیری جداست.
مثلاً در یکی از کنفرانس های جده، یک نفر از علمای درجه یک شورای نگهبان با ایشان همراه شد. علمای وهابی فهمیده بودند که با وجود آن آقا محلی از اعراب نخواهند داشت و در مباحث فقهی و استدلالی کم میآورند. لذا گارد گرفته بودند و منتظر بهانه ای بودند. متأسفانه ایشان هم در همان آغاز کلام بهانه را به دست آنها داد و همه اعضای جلسه با هم یک صدا گفتند "این آقا را بیرون کنید چون دارد به ما اهانت میکند؟". ولی آقای تسخیری دهها بار به چنین کنفرانس هایی رفت و با موفقیت از مکتب تشیع دفاع کرد و هیچ اتفاقی هم نیفتاد.
در یک جمله می توانم بگویم که: دانش فراوان، قدرت بلاغت و بیان، تسامح در گفتگو، عدم لجبازی، خودمحور نبودن و خودفریفته نبودن خصوصیات خاص و منحصر به فرد ایشان بود که به روشی موفق در تعامل با سران ادیان و مذاهب منجر شد. شاید کمتر فردی را با این خصوصیات روشمند و نیز این حجم از تهذیب و اخلاق بشود یافت.
ابـنـا: اما عده ای هم ایشان را به تنازل در برابر اهل سنت متهم می کردند. البته این اتهام را به همه افراد تقریبی، از جمله خود شما، وارد می کنند.
ـــ مرحوم آیت الله تسخیری بشدت ولایتی و عاشق اهل بیت(ع) بود. ولی ولایتی بودن او با سبک بینالمللی بود. باصطلاح "حسنات الابرار سیئات المقربین". یعنی ولایتی ساکن در قم با ولایتی ساکن در لبنان متفاوت است. ولایتی ساکن در لبنان باید با شهروندان سنی و مسیحی و دروزی این کشور همزیستی داشته باشد. پس به آنها احترام میگذارد. بنابراین تحمل مخالف اصلاً جزء ذات یک شیعه ولائی لبنانی است. این کسانی که اینگونه اتهامات را به تقریبی ها می زنند اگر بروند و مثلاً یک روستای لبنان که مسیحیان و اهل سنت و شیعیان با کمال آرامش با هم زندگی میکنند را ببینند تعجب میکنند.
سفیر اسبق آلمان در ایران، در ابتدای مأموریتش روزی از کارمندن ایرانی سفارت پرسید: "دیگ بزرگ دارید؟!" آنها با تعجب پرسیدند: "برای چه کاری؟" پاسخ داد: "برای امام حسین! مگر عاشورا نزدیک نیست؟". ماجرا این بود که خانم آن سفیر آلمانی، اهل لبنان و از مسیحیان جنوب این کشور است و از بچگی در ایام عزاداری محرم برای امام حسین(ع) غذا پختهاند. پدرخانم او نیز از مسیحیانی است که اشعاری درباره امام حسین(ع) سروده است. جالب اینکه همین شخص، در سفری که به مصر داشت چند لوح فشرده از قرائت قرآن «مصطفی اسماعیل» با خود آورد و گفت: "شنیدهام مقام معظم رهبری از قرائت مصطفی اسماعیل خوششان می آید. لذا در مصر از پسرش خواستم که چند سیدی ناب از تلاوت پدرش بدهد که هدیه بدهم به مقام معظم رهبری". این، نمونه هایی از تعامل و تعایش بین پیروان ادیان و مذاهب مختلف است.
بنابراین مرحوم آیت الله تسخیری یک ولائی شدید بود؛ اما یک "ولائی بین المللی". لذا با منطق و سعه صدر با اهل سنت تعامل میکرد.
ابـنـا: با توجه به اینکه حضور در این سمینارها و دفاع از مذهب در برابر انواع و اقسام مخالفان به دانش زیادی نیاز دارد، سطح علمی مرحوم تسخیری چگونه بود؟
ـــ آیتالله تسخیری فردی "مجتهد" بود. ایشان نزد علمای بزرگ نجف و قـم درس خوانده بود و بویژه هنگام تحصیل نزد آیت الله شهید «سید محمدباقر صدر» افکار ایشان را بخوبی درک کرده بود و عصاره فکری آن شهید در ایران بود. آثار ایشان اعم از کتب و مقالات علمی را ببینید؛ از تفسیر و حدیث و فقه و اصول و ادب عربی گرفته تا مسائل جدید مانند اقتصاد، غرب شناسی و مسائل زنان را در بر می گیرد. علاوه بر تنوع، اتقان هم دارد.
ایشان دهها سال در حوزه و دانشگاههای مختلف تدریس کرده و استاد راهنما یا مشاور دهها پایان نامه سطح چهار حوزه و دکترای دانشگاه بود.
به این دانش و معلومات وافر، این را هم اضافه کنید که او به زبان های عربی و انگلیسی تسلط کامل داشت و به زبان عربی اشعار بسیار وزینی میسرود. این تسلط ادبی و زبانی به آن مراتب علمی والا کمک می کرد تا در برابر نمایندگان ادیان و مذاهب موفق باشد. اخلاق بسیار خوب و روش برخورد دلنشین ایشان هم مزید بر دو خصوصیت بالا شده بود تا با سلفی و وهابی و تندرو و آخوند و لائیک به نحوی تعامل کند که انسان تعجب میکرد.
ابـنـا: به شهید صدر اشاره کردید. جالب است که شاگردان ایشان چقدر با برکت و مفید بوده اند!
ـــ بله؛ شاگردان شهید صدر خیلی افراد مستعد، باسواد و فاضلی بوده اند. علاوه بر علم، آنها آدمهای تأثیرگذار و چند ملیتی و دارای هویت بینالمللی بودند. می توان گفت که نوابغ دوران خود بودند. متأسفانه غیر از آنها که به دشمنی و کینه صدام و حزب بعث گرفتار شدند و به شهادت رسیدند، بقیه آنان هم یکی پس از دیگری از دنیا میروند؛ مثل آیت الله «معرفت»، آیت الله شهید «سید محمدباقر حکیم»، مرحوم «سید عبدالعزیز حکیم»، آیت الله «آصفی»، آیت الله «هاشمی شاهرودی»، آیتالله «اشکوری»، آیت الله «سید علیرضا حائری»، آیت الله حاج شیخ «علی اکبر برهان» و آیت الله تسخیری. برخی از آنها در سنین جوانی از دنیا رفتند و بقیة السلف آنها آیت الله «سید کاظم حائری» هستند. خود شهید صدر هم در میانسالی به شهادت رسید.
ابـنـا: با وجود آنچه فرمودید، به نظر شما آن زخم زبان ها و اتهاماتی که به آیت الله تسخیری زده می شد و الان هم به طرفداران تقریب مذاهب زده می شود ناشی از چیست؟
ـــ با طرد شدن فضلای ایرانی الاصل از عراق در زمان حاکمیت حزب بعث، و سپس با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و خوف صدام از در گرفتن انقلابی شبیه به آن در عراق، دو گروه از این کشور به ایران آمدند:
گروه اول، همفمکران و شاگردان شهید صدر بودند که اشاره کردم در آنها افراد بزرگی مانند حکیم و تسخیری و آصفی و معرفت و حائری بودند و نیز شخصیت بزرگ و صاحب سبکی مانند علامه «سید مرتضی عسکری» که همفکر شهید صدر بود. علامه عسکری می گفت: "هر کس شهید صدر را ندیده و یا دلش برای او تنگ شده است به آقای آصفی نگاه کند". اینها علمایی بودند که فهمشان از اسلام و تشیع، فهمی اعتدالی و درست بود و مانند خود آیت الله شهید صدر، طرفدار تقریب و وحدت اسلامی بودند؛ لذا به جهان اسلام خدمت کردند و عمرشان را خرج ترویج مکتب اهل بیت(ع) نمودند.
گروه دوم هم افراد ضد وحدت بودند که آنها هم از عراق به ایران آمدند و متأسفانه همچنان داریم از آنها چوب میخوریم. منطق این گروه دوم، بیمنطقی است. نمیخواهم به آنان اهانتی کنم و تعبیری که درباره آنها معروف است را بگویم؛ اما یک نمونه از کارهای آنان این است که در مقابل نظرات مقام معظم رهبری درباره "قمه زنی" میایستند. از استاد بزرگوارم حضرت آیت الله «شبیری زنجانی» شنیدم که: مرحوم علامه «سید محسن امین» در سوریه و لبنان، قمه را تحریم کرد. او شاگرد مرحوم آیت الله «سید ابوالحسن اصفهانی» بود. عده ای از سوریه و لبنان از آقا سید ابوالحسن اصفهانی پرسیدند که: "آقای سید محسن امین قمه را تحریم کردهاند. نظر شما چیست؟" ایشان گفتند: "آقای امین درست فکر میکنند و حرف و مبنا و منطق و دلیلشان درست است". ایشان نقل کردند که آقای «بهجت» شاگرد آقا سید ابوالحسن بود و مکرر این ماجرا را نقل میکردند و میگفتند: "آقا سید ابوالحسن شاگردش در لبنان را تقویت می کرد".
مرحوم علامه عسکری در همان ایام اولی که رهبر معظم انقلاب تحریم قمهزنی را اعلام کردند به دیدار ایشان رفت و وقتی وارد بر رهبری شد خطاب به ایشان گفتد: "سیدنا، خدا بزرگت میکند؛ خدا تو را بالا میبرد؛ خدا تو را به درجات عالی میرساند؛ چون از امام حسین(ع) دفاع کردی و از غوغاسالاری و جوسازی و دشمنی ها نترسیدی. هرکس قمهزنی را تحریم کند، از امام حسین(ع) دفاع کرده است".
همین علامه عسکری میگفت یکی از وزرای کشور جمهوری آذربایجان به من گفت: "آقای عسکری، من شیعه هستم، ولی به خاطر قمهزنی خجالت میکشم که بگویم شیعه هستم!".
اما متأسفانه این گروه دوم در مقابل نظرات امثال سید ابوالحسن اصفهانی و آیت الله بهجت و رهبری و علامه عسکری ایستادهاند. مقداری از تبلیغات سوء و نادرستی که علیه مرحوم آیت الله تسخیری وجود داشت و الان علیه اندیشه تقریب وجود دارد از ناحیه همین گروه است.
ابـنـا: یکی از نکاتی که خود من در تعاملات و چند سفری که خدمت ایشان داشتم برایم بسیار تعجب آور بود، همت و پُرکاری عجیب ایشان بود؛ بویژه با کهولت سن و مشکل جسمانی که در اواخر عمر داشتند.
ـــ این هم یکی از خصوصیات مهم ایشان بود. همت والا و اراده عجیب و غریبی داشت. حدود ۲۰ سال، نیمی از بدن ایشان بر اثر سکته مغزی فلج شده بود، اما این بیماری و ناتوانی هیچ مانعی برای کارش ایجاد نکرده بود. در تمام جلسات مشترکی که در این سالها داشتیم به یاد ندارم حتی در یک جلسه با تأخیر شرکت کرده باشد. همیشه حاضر، وقتشناس و منظم بودند و فعالیتهایش را مرتب و دقیق پیگیری میکرد.
ابـنـا: نتیجه این نظم و اراده، این شد که به تعبیر آقا "زبان گویای اسلام و تشیع" شد.
ـــ بله؛ ایشان چهره بینالمللی بسیار شناخته شدهای بودند. بیاغراق میتوان گفت جزو دو چهره برتر نظام اسلامی در بین علمای مذاهب اسلامی در خارج از کشور بود. حتی در غیر جهان اسلام هم شناخته شده بود؛ چون در گفتگوهای بین الادیانی در اروپا، آمریکا، ژاپن و... هم شرکت میکرد. مرحوم آیت الله تسخیری از طریق این کنفرانس ها به احکام اسلام، مکتب تشیع و نظام جمهوری اسلامی کمک بسیاری کرد؛ سخاوتمندانه در راه نشر فرهنگ اسلامی کوشید؛ با همه انسانها جوشید؛ و میتوان ادعا کرد که الگوی کاملی از "روحانی تراز انقلاب اسلامی" محسوب می شد.
ابـنـا: نمونه هایی از توفیقات ایشان در این کنفرانس ها را به خاطر دارید؟
ـــ یک توفیق بزرگ ایشان در زمینه دفاع از تشیع، در "اجلاس سال 1989 سازمان کنفرانس اسلامی" در جده بود. وقتی در مردادماه سال 1366 حادثه "حج خونین و کشتار حجاج ایرانی" اتفاق افتاد رابطه ما با عربستان قطع شد. در بهمن 1367 هم امام خمینی(ره) فتوای تاریخی خود مبنی بر ارتداد «سلمان رشدی» را صادر کردند. حدود یک ماه بعد، قرار بود کنفرانس سازمان کشورهای اسلامی - که الآن اسمش به "سازمان همکاری اسلامی" تغییر کرده - در شهر جده پایتخت عربستان تشکیل شود. حضرت امام(ره) آقای تسخیری را صدا زدند و فرمودند: "به جده برو و از فتوای من دفاع کن".
ابـنـا: یعنی در اوج تیرگی روابط ایران با کشورهای عربی؟ چون جنگ هم بود...
ـــ بله؛ سفارت عربستان هم در تهران تعطیل شده بود. آقای تسخیری به بحرین رفت و از آنجا ویزا گرفت و به جده رفت و یک تنه در کنفرانس اسلامی شرکت و از فتوای امام(ره) کرد. توجه داشته باشید که او این کار را وقتی کرد که «حسنی مبارک» و «شاه حسین» و «شاه حسن» و «صدام» زنده بودند. همه دشمنان ما یکجا حضور داشتند و آن کنفرانس اسلامی جو خاصی داشت.
ابـنـا: به اینهم باید توجه کرد که کشورهای اروپایی سفرای خود را از ایران فرا خواندند. یعنی دفاع کشورهای اسلامی از این فتوا، علاوه بر تحکیم موضع رهبری ایران در بین مسلمانان، برای سران این کشورها هزینه سیاسی هم داشت.
ـــ بله؛ آیت الله تسخیری در آن کنفرانس فتوای امام را مطرح و از آن دفاع کرد و نتیجه این شد که محتوای آن فتوا به اتفاق آراء مصوبه اجلاس کنفرانس اسلامی شد و وزیران امور خارجۀ 44 کشور عضو این سازمان در نشست 16 مارس 1989 (25 اسفند 1367 ش.) خواستار ممنوعیت انتشار و توزیع رمان آیات شیطانی شدند و نویسندۀ آن را "مُلحِد" شناختند.
ابـنـا: اقناع آنها در آن شرایط فشار عربی و غربی، کار بسیار دشوار و در واقع "فتح الفتوح" آیت الله تسخیری بود.
ـــ جالب است بدانید که رییس جلسه که از کشور عربستان سعودی بود چکش را به میز زد و گفت: "و بِذٰلك نؤیّد حکمَ سیّدِنا الإمامِ الخمیني". یعنی آقای تسخیری کاری کرد که دشمن از امام خمینی(ره) به عنوان "سید" و "امام" یاد کند.
ابـنـا: مورد دیگری از توفیقات بزرگ ایشان در دفاع از اسلام در مجامع بین المللی را به خاطر دارید؟
ـــ بله؛ یک توفیق بزرگ ایشان در زمینه دفاع از اسلام هم در "چهارمین کنفرانس جهانی زنان" رخ داد که سال 1995 (1374 ش.) در "پکن" پایتخت چین تشکیل شد. در آن کنفرانس به دنبال قانونی کردن حق سقط جنین بودند اما آقای تسخیری محکم در مقابل این مسأله ایستاد و از احکام الهی اسلام دفاع کرد؛ تا جایی که علمای کاتولیکها هم در کنار او قرار گرفتند و رأی ندادند.
ابـنـا: مرحوم تسخیری یک شخصیت جامع و باصطلاح "ذو ابعاد" بود. اگر بخواهید یک ویژگی ایشان را برجسته تر کنید، به کدامیک اشاره می کنید؟
ـــ "اخلاق" ایشان را. آیتالله تسخیری شخصیتی استثنایی بود که روحیات و معنویاتی متعالی و زندگی پربرکت و پرکاری داشت؛ اما اخلاق خوب و دلنشین او از تمام ویژگیهای عالی ایشان برتر و ممتاز بود. این اخلاق باعث شد که آقای تسخیری مصداق واقعی روایت "عاش سعیدا و مات سعیدا" شود. او خوب زندگی کرد و سعادتمند از این جهان فانی درگذشت.
ابـنـا: خاطره خاصی از ایشان دارید که برای خوانندگان ما تازگی داشته باشد؟
ـــ تمام لحظات کار کردن و جلسات با ایشان برای بنده خاطره است. این خاطرات مربوط به حضور ایشان است؛ اما بگذارید خاطره ای متفاوت از "عدم حضور ایشان" بگویم. حدود ۲۰ سال پیش، آن سالی که ایشان سکته کرده بود، برای یک همایش به مصر رفتیم. در آن سفر آقای تسخیری به علت همان کسالت همراه ما نبود. یک روز بنده و آیت الله «جنتی» نشسته بودیم که دیدم یک شیخ نابینای سعودی که رئیس انجمن شباب وهابیهای عربستان بود، دستش را گرفته بودند و به سمت ما می آمد. به آقای جنتی گفتم: "او دارد میآید احوال آقای تسخیری را بپرسد!". آیت الله جنتی با تعجب فرمودند: "این که دیگر احوال آقای تسخیری را نمی پرسد". (یعنی ایشان از هر کس انتظار احوالپرسی از آیت الله تسخیری را داشت، از وهابی ها نداشت) شیخ سعودی و همراهش تا رسیدند سر میز ما بعد از سلام پرسیدند: "حال شیخ تسخیری چگونه است؟ حال این شیخ عزیز چطور است؟". اتفاقی که در نوع خود بسیار خاص و غیرمنتظره محسوب میشد.
اینکه همه شرکت کنندگانی که از سراسر جهان آمده بودند - اعم از لائیک و مذهبی افراطی، تندرو و کندرو و میانه رو - به هیأت ایرانی مراجعه می کردند و سراغ ایشان را می گرفتند، ناشی از همان اخلاق حسنه و شخصیت اخلاقی فوقالعاده مرحوم آیتالله تسخیری بود.
خاطره جالبی هم درباره تأثیر حُسن خلق ایشان حتی روی دشمنان هم بگوبم. «سعود الفیصل» که سی سال وزیر امور خارجه عربستان بود به من میگفت: "به این دوستت شیخ تسخیری بگو اینقدر به من نگوید رِجعی!". این را می گفت و می خندید. می گفت: "شیخ تسخیری هر وقت مرا میبیند به من می گوید رِجعی". رِجعی یعنی مرتجع و عقبمانده. منظورم این است که آقای تسخیری حقیقت وجودی آنها را صراحتاً به رخ آنان می کشید، ولی چون خوش اخلاق بود و قصد اهانت به آنها را نداشت و سخن خود را با روی خوش و لبخند و ادب بیان میکرد، او را دوست داشتند و دست از رفاقت با او برنمیداشتند.
ابـنـا: در پایان اگر مطلب ناگفته ای باقی مانده است بفرمایید.
ـــ حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) جمله زیبایی در تسلیت مرحوم آیت الله «سید روح الله خاتمی» دارند که میفرمایند "از بدیهای عمر طولانی این است که انسان باید داغ بسیاری از دوستان خود را تحمل کند". ما هم چند سالی است که داغ بزرگانی همچون مرحوم آیت الله «هاشمی رفسنجانی»، علامه «سید جعفرمرتضی العاملی»، شهید حاج «قاسم سلیمانی»، آیت الله «ابراهیم امینی» و مانند این عزیزان را می بینیم. در این روزها هم داغ مرحوم آیت الله تسخیری و مرحوم حاج «محمد عرب» را دیدیم. خداوند متعال همه این عزیزان را رحمت و با پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) محشور فرماید؛ و ما را در فهم درست اسلام، همراه این بزرگان کند.
ابـنـا: از اینکه وقت خود را در اختیار ما گذاشتید تشکر می کنم.